RSS

بایگانی ماهانه: آوریل 2012

دمیدن در شیپور بد آهنگ فدرالیسم تامین کننده منافع چه کسانی است؟

April 28, 2012.شنبه 9 اردیبهشت 2571

انتخاب منش و دیدگاه سیاسی از بدیهی‌ترین اصولی است که در یک سامان دموکراتیک به آن احترام گذارده می‌شود. همانگونه که آزادی بیان و باورهای دیگر به عنوان ارکان حقوق بشر مورد تاکید و احترام است و به تعبیری انسانها آزاد هستند که آزد بیاندیشند و باورهای خود را بیان کنند.
اما درسوی دیگر این دیدگاه دموکراتیک مقوله‌ای است به نامه مقوله منافع ملی که دولتمداران و سیاست پیشگان دموکراتیک و منتخبان ملت تلاش می‌کنند برای تامین این مهم تلاش کرده و همه توان خویش و ملت را در این راه به کار بندند.
در آمریکا ی دموکراتیک! و مدعی حقوق بشر که اساسش بر پایه سیاست‌های کاپیتالیسم دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات استوار گشته داشتن هر اندیشه و باوری مجاز است اما وقتی سخن از استقلال‌طلبی ایالتی مانند تگزاس مطرح می‌شود کتابچه طلاکوب دموکراسی و حقوق بشر را در صندوقچه کاخ سفید گذاشته و درش را هم چند قفله کرده و پاسخ آن استقلال‌طلب را با سرب مذاب می‌دهند.
در باسک اسپانیای دموکرات و در کبک کانادای پهناور و آزاد، در اسکاتلند و ایرلند این سرزمین‌های مستعمره بریتانیای سلطنتی نیز داستان به همین شکل است و سالهاست که گزینه سرب مذاب تنها گزینه روی میز این سیاست مداران مدعی دموکراسی و حقوق بشر است. سیاستمدارانی که در عرصه بین‌الملل به تنها چیزی که می‌اندیشند تامین منافع ملی خودشان و شهروندان درجه یک کشورشان است و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند بود، همانگونه در که در گوشه گوشه جهان شاهد هستیم، جهانی که در سیطره جنگ افرزوان سالهاست که روی آرامش به خود ندیده است و شگفتا که همین جنگ افروزان مدعیان دروغین دموکراسی و حقوق بشر نیز هستند.
این جماعت از سویی در پی همبستگی بین جهان غرب و اروپا هستند و به سویی اتحاد و همبستگی گام بر می‌دارند و از سویی دیگر در کشورهای دیگر در صدد آن هستند تا با تطمیع مشتی فرصت‌طلب و خشونت‌گرا و شیفتگان شهرت و قدرت دست به تفرقه و چند دستگی ملی زده و کشورهای بزرگ را چند پاره نمایند تا گزیده‌تر بتوانند به خواست‌های استعماری خود برسند.
و گاهی بنگاه‌های تبلیغاتی غربیان چنان سهمگین و گسترده در این باره عمل می‌کنند که مخاطبان بی‌مایه جو گیر شده و حتا ممکن است نام و تبارخویش را نیز بر اثر این تبلیغات خانمان بر باد ده فراموش کند.
و شوربختانه گویا این بمباران تبلیغاتی در مورد بعضی از ما ایرانیها و از بد روزگار فعال و مبارز سیاسی نما! هم بی‌تاثیر نبوده و تداعی‌گیر آن داستان ملا نصرالدین شده است که دروغی را گفته بود و خودش هم دروغش را باور کرده بود.
جناب آقای حشمت الله تبرزدی بعد از آن اشتباه بزرگ سیاسی که در زمینه تجویز فدرالیسم برای ایران بیان داشته بودند، شوربختانه در12 فروردین امسال نیز با نوشتاری دیگر بر همان تئوری زشت و ضد ملی صحه گذاشته و آن را تایید و تاکید دوباره نمودند.
بعد از نقد اینجانب به ایشان در باره آن پیام ویدوئویی ضد میهنی، تعدادی از دوستان بیان داشتند که آقای تبرزدی نا‌آگاهانه و بدون منظوری چنین حرفی را بیان داشته‌اند و از روی نیت خاصی نبوده! اگر چه واقعیت اظهر من الشمس بود اما گفتیم انشاله که گربه است. تا اینکه آن حضرت در آخرین نوشتار خود آب پاکی را بر دستان دوستان خوش‌باور و ساده‌دل ما ریخت و آن مبحث را به شدت مورد دفاع قرار دادند.
ایشان گذشته‌ی خود در باره جنگ هشت ساله ایران با عراق را مورد ملاک و داوری قرار می‌دهند که باید گفت اگر ملاک داوری در مورد شما گذشته شما باشد که قطعا بیراه رفتن است چون خودتان بهتر از هر کسی می‌دانید هیچگاه بر یک باور و منش استوار و ثابت نبوده‌اید که اکنون گذشته شما مورد داوری قرار گیرد و بهتر است از این مقوله گذر کنیم و اینکه در گذشته چه کرداری داشته‌اید اگر چه مورد ستایش است اما ملاک میزان پایبندی شما به اصول ملی و آزادیخواهی شرایط کنونی شماست که شوربختانه بارها و بارها تا کنون از آن عدول کرده‌اید و چه بسا بوده‌اند کسانی که به مراتب از شما و خانواده شما هزینه‌ی بیشتری در جنگ متحمل شده‌اند اما سر انجام کارشان خرامیدن در آغوش بیگانگانه بوده و در ثانی هیچ ایرانی میهن‌پرستی نمی‌تواند نسبت به انجام وظایف میهنی خود منتی بر سر مردم و کشورش داشته باشد.
زندان با همه دشورای‌هایی که ممکن است داشته باشد دو حسن بزرگ دارد و آن خلوت و تنهایی است که اجازه می‌دهد انسان تمام گذشته زندگی خودش را مروری دوباره کرده و درصدد جبران اشتباهات برآید و حسن دیگر آن فرصت اندیشیدن و مطالعه است که در بیرون از زندان انسان کمتر چنین فرصتی را دارد.
در نتیجه پیشنهاد می‌کنم جناب آقای حشمت الله تبرزدی با توجه به تجربه‌ی سیاسی گذشته خویش این دو فرصت را از دست ندهند.
بی‌گمان وقتی بشود از زندان مخوف رجایی شهر پیام ویدئویی و بیانیه منتشر کرد این امکان نیز وجود دارد که به کتاب و منابع مطالعاتی پیرامون فدرالیسم و تاریخ ایران و جهان نیزدسترسی پیدا کرد.
کاش می‌توانستیم بیش از هر‌گونه اظهار نظری درباره هر چیزی نسبت به آن مطالعه می‌کردیم و سپس نسخه می‌پیچیدیم. آن هم درباره مسئله کلان و مهمی چون نحوه اداره و تمامیت ارضی کشوری به نام ایران که این روزها هر گرد از راه رسیده‌ای به خودش این اجازه را می‌دهد که در مورد تمایمت سرزمینی ایران اظهار نظر نماید و عده‌ای نیز در حمایت از کردار نابخردانه او برایش هلهله می‌کشند و سوت و کف می‌زنند و او را در حد قامت یک مبارز ملی به عرش می‌برند غافل از آنکه در نگاه ملت ایران قهرمان ملی کسی است که برای آرمان‌های ملی به مبارزه بر خیزد و هزینه بدهد نه آرمان‌های بیگانه خواسته و ضد ملی و به جا خواهد بود که کنشگران و مبارزین میهنی بیش از این سکوت و تعارفات را به کناری نهاده و راه خودشان را از راه کسانی که در پی تامین خواست دشمنان ملت ایران هستند جدا نمایند که بی‌گمان تاریخ این مردم داوری درستی از کسانی که به کژراهه گام نهاده‌اند نخواهد داشت.

پاینده ایران,اشکان رضوی

ashkan.rzv@gmail.com

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 28, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: ,

نسرین ستوده امروز کاندیدای مهمترین جایزه حقوق بشر: «هزگز از لوح دل وجان نروی»

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 24, 2012 در Uncategorized

 

مدرسه اراذل و سفر کروبی به کاشان(روزنویس واحدی)

تبلیغات وقیحانه و همراه با دروغ رسانه های حکومتی در مورد « سفراندن » ونه « سفر کردن » آقای کروبی به کاشان ، مرا به یاد داستانی انداخت که بیست و اندی سال پیش شنیدم وذکر آن ، خالی از لطف نیست . در اواخر دهه شصت ، همکار میانسالی داشتم که دوره جوانی را با شغل معلمی سپری کرده بود . او می گفت کار تدریس را در مدرسه ای آغاز کرده که اکثر دانش آموزان آن ، نوجوانانی شرور بودند و رفتار آنها همراه با رذالت و اوباش گری بود . در آن زمان ها ،یک روز ازسال به نام « روز نیکوکاری » نامیده می شد . دوست من می گفت در آستانه روز نیکوکاری ، به دانش آموزان تأکید کردم که حتما در آن روز «کارِ نیکو » یی انجام دهند و گزارش آن را برای من بیاورند . دانش آموزان از معلم خویش خواسته بودند که نمونه ای از « نیکوکاری » را برای ایشان تعریف کند . او هم به آنهاتوصیه کرده بود «اگر پیرزنی در خیابان بار سنگینی در دست دارد به او کمک کنید یا اگر پیرمردی می خواست ازخیابان عبور کند او را همراهی نمایید . »
پس از روز موعود، آقا معلم ، نخستین دانش آموز را که به قول او از « اراذل و اوباش سرشناس » مدرسه بود مورد خطاب قرار داده واز او پرسیده بود :« دیروز چه کار نیکویی انجام دادی؟ « او هم بلافاصله گفته بود :« آقا اجازه ! یک پیرمرد می خواست از «این طرف » خیابان به » آن طرف » برود و من به او کمک کردم » . دومین دانش آموز گفته بود « یک پیرمرد می خواست از » آن طرف » خیابان به «این طرف » بیاید به او کمک کردم ». اراذل سومی که نام دانش آموز بر او گذاشته بودند « پیرمرد را از این طرف به آن طرف و چهارمی او را از آن طرف به این طرف برده بود » . دوستم می گفت وقتی به آخرین دانش آموز رسیدم گفت نتوانسته کار نیکویی انجام دهد چون دوستانش برای انجام کار نیک ، آنقدر پیرمرد را به زور از آن طرف خیابان به این طرف واز این طرف به آن طرف برده بودند تا از حال رفته بود » .

حکایت سفر بردن کروبی و موسوی که دروغپردازان ناشی حکومت ، با آب و تاب فراوان نقل کرده اند مانند حکایت « نیکوکاری اجباری » اراذل و اوباشی است که دوست من آن را تعریف می کرد . شیخ شجاع از حدود پانزده ماه پیش ، در زندان جمهوری اسلامی است . زندانبانان وقیح ، بابت محل زندانی شدن کروبی از خانواده او اجاره ماهیانه می گیرند اما خانواده حق ندارند حتی در حد زندانیان معمولی در خانه ای که خودشان اجاره بهای آن را می پردازند شیخ را ملاقات کنند ، او از دسترسی آزادانه به مطبوعات ورسانه های مورد علاقه خود محروم است و مغول های حمله کننده به منزل کروبی ، کتاب های شخصی و بسیاری از اوراق و مکتوبات را که مورد علاقه اوست به رسم سایر غارت گران ، چپاول کرده و آز دسترس شیخ ، دور نموده اند . حتی همسر شیخ که هفته ای یک روز برای صرف ناهار به محل بازداشت همسرش می رفت بیش از چهار ماه از ملاقات با کروبی محروم شده بود وتنها دلیل این مجازات ، انتقال پیام کروبی به مردم در خصوص عدم شرکت در نمایش مسخره حکومتی ـ نمایش مفتضح انتخاباتی ـ بود . آاقای کروبی سالهاست از درد شدید در ناحیه کمر رنج می برد و پزشکان از او خواسته اند به صورت مرتب در داخل آب راه برود . اما در پانزده ماه گذشته تنها چند بار ، امکان انجام این توصیه پزشکی را برای کروبی فراهم کرده اند و خبر همان دو یا سه بار را نیز با بوق و کرنا در رسانه های مزدبگیر و دروغ پرداز خویش منعکس نموده اند . اکنون هم پس از ماهها دور نگه داشتن کروبی از خانواده و دوستان و محروم ساختن او از حقوقی که حتی خطرناک ترین زندانیان نیز آن بر خوردار هستند او را با انتخاب خودشان به سفری چند ساعته برده اند و خبر آن را در اختیار همه رسانه های حکومتی قرار داده اند . نکته جالب اینکه رسانه های حکومتی ، همچون گله گوسفندان هستند که هر حرکتی که توسط نخستین رسانه انجام شود توسط بقیه اعضای « گله گوسفندان » تکرار می گردد.
گفته اند کروبی به کاشان رفت . البته از حکومتی که دروغ گویی های رئیس دولتش ، حتی صدای سایر دروغ پردازان حکومتی را در آورده ، انتظار نیست همه واقعیت های سفر غیر ارادی کروبی را در اختیار مردم بگذارند اما ای کاش شجاعت داشتند و می گفتند که عده ای از مردم ، پس از مواجهه با کروبی در زیارتگاهی در مسیر را ه ، چگونه به او ابراز عشق وارادت کردند . یکی از دوستان من ، چند روز قبل ، برای من ایمیلی فرستاد و گفت که برادرش ، اقای کروبی را درمحل امامزاده ای در نزدیکی کاشان دیده و حتی شاهد عکس گرفتن یک توریست و مترجمش با شیخ بوده است . من نسبت به ابعاد داستان سفر بی اطلاع بودم در عین حال می دانستم که در پس این ماجرا اهداف تبلیغاتی وجود دارد لذا آن را نادیده گرفتم اما وقتی دیدم زندانبانان زبون شیخ و بالا دستی های آنها ، می خواهند همه ظلم های خویش به کروبی و سایر زندانیان شجاع را تحت الشعاع سفری قرار دهند که احتمالا هزینه آن را نیز از خانواده کروبی دریافت خواهند کرد تصمیم گرفتم چند خطی در این مورد بنویسم .
اکنون پیشنهادی به رهبر جمهوری اسلامی دارم که نه فشار های وارده بر شیخ ، بدون دستور اوست و نه مساعدت های های تبلیغاتی همچون سفر کاشان ! اگر او و عواملش از شیخ و انتقال سخنان او نمی ترسند و به قول خودشان ، امکان سفر برای او فراهم می کنند با یک اقدام دیگر ، نشان دهند کار اخیر ، جنبه تبلیغاتی نداشته و تنها برای جبران برخی از فشار های ناجوانمردانه ای بوده که در پانزده ماه گذشته بر کروبی وخانواده اش وارد کرده اند . مهدی کروبی و همسرش ، پنجاه سال پیش در اردیبهشت سال چهل و یک ، ازدواج کرده اند و با ورود به اردیبهشت نود ویک ، آنها وارد پنچاه ویکمین سال زندگی مشترک خود می شوند . یقین دارم کروبی بسیار مایل است به پاس پنجاه سال مقاومت و هممراهی همسرش ، پنجاهمین سال ازدواج را درکنار او باشد و با هم خاطرات تعدی هایی که در زندان ها و تبعید گاههای رژیم گذشته و در سالهای اخیر بر ایشان رفته مرور نمایند . مطمئنم شیخ و همسرش ، مایلند برای یکدیگر بازگو نمایند که رفتار زندانبانبان رژیم گذشته و آمران آنها با خانواهد شیخ ، با همه ناجوانمردی ها ، بسیار جوانمردانه تر از عقده گشایی های مزدبگیران رهبر بوده که اکنون به عنوان « صادر کننده یا اجرا کننده حکم زندان کروبی وموسوی »‌ آنها را در چنگال دارند . اگر رهبر و عوامل او راست می گویند به جای سفر تبلیغاتی کاشان ، اجازه دهند کروبی و همسرش ، در پنجاهمین سالگرد ازدواج خویش ، پذیرای گروهی از خانواده زندانیان سیاسی باشند وبا آنها خاطرات زندانی شدن شیخ در رژیم گذشته و تفاوت رفتاری زندانبانان دو نظام را مرور نمایند . این گوی و این میدان!
ارسال شده توسط سردبیر سابق 
روزنویس واحدی 

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 24, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: ,

حملات جانانه سازگارا به خامنه‌ای از طرف خود و ابوالفضل قدیانی،شنیدن این لینک را به هموطنان توصیه مینمایم.با سپاس

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 24, 2012 در Uncategorized

 

مدرسه اراذل و سفر کروبی به کاشان

تبلیغات وقیحانه و همراه با دروغ رسانه های حکومتی در مورد « سفراندن » ونه « سفر کردن » آقای کروبی به کاشان ، مرا به یاد داستانی انداخت که بیست و اندی سال پیش شنیدم وذکر آن ، خالی از لطف نیست . در اواخر دهه شصت ، همکار میانسالی داشتم که دوره جوانی را با شغل معلمی سپری کرده بود . او می گفت کار تدریس را در مدرسه ای آغاز کرده که اکثر دانش آموزان آن ، نوجوانانی شرور بودند و رفتار آنها همراه با رذالت و اوباش گری بود . در آن زمان ها ،یک روز ازسال به نام « روز نیکوکاری » نامیده می شد . دوست من می گفت در آستانه روز نیکوکاری ، به دانش آموزان تأکید کردم که حتما در آن روز «کارِ نیکو » یی انجام دهند و گزارش آن را برای من بیاورند . دانش آموزان از معلم خویش خواسته بودند که نمونه ای از « نیکوکاری » را برای ایشان تعریف کند . او هم به آنهاتوصیه کرده بود «اگر پیرزنی در خیابان بار سنگینی در دست دارد به او کمک کنید یا اگر پیرمردی می خواست ازخیابان عبور کند او را همراهی نمایید . »
پس از روز موعود، آقا معلم ، نخستین دانش آموز را که به قول او از « اراذل و اوباش سرشناس » مدرسه بود مورد خطاب قرار داده واز او پرسیده بود :« دیروز چه کار نیکویی انجام دادی؟ « او هم بلافاصله گفته بود :« آقا اجازه ! یک پیرمرد می خواست از «این طرف » خیابان به » آن طرف » برود و من به او کمک کردم » . دومین دانش آموز گفته بود « یک پیرمرد مرد می خواست از » آن طرف » خیابان به «این طرف » بیاید به او کمک کردم ». اراذل سومی که نام دانش آموز بر او گذاشته بودند « پیرمرد را از این طرف به آن طرف و چهارمی او را از آن طرف به این طرف برده بود » . دوستم می گفت وقتی به آخرین دانش آموز رسیدم گفت نتوانسته کار نیکویی انجام دهد چون دوستانش برای انجام کار نیک ، آنقدر پیرمرد را به زور از آن طرف خیابان به این طرف واز این طرف به آن طرف برده بودند تا از حال رفته بود » .

حکایت سفر بردن کروبی و موسوی که دروغپردازان ناشی حکومت ، با آب و تاب فراوان نقل کرده اند مانند حکایت « نیکوکاری اجباری » اراذل و اوباشی است که دوست من آن را تعریف می کرد . شیخ شجاع از حدود پانزده ماه پیش ، در زندان جمهوری اسلامی است . زندانبانان وقیح ، بابت محل زندانی شدن کروبی از خانواده او اجاره ماهیانه می گیرند اما خانواده حق ندارند حتی در حد زندانیان معمولی در خانه ای که خودشان اجاره بهای آن را می پردازند شیخ را ملاقات کنند ، او از دسترسی آزادانه به مطبوعات ورسانه های مورد علاقه خود محروم است و مغول های حمله کننده به منزل کروبی ، کتاب های شخصی و بسیاری از اوراق و مکتوبات را که مورد علاقه اوست به رسم سایر غارت گران ، چپاول کرده و آز دسترس شیخ ، دور نموده اند . حتی همسر شیخ که هفته ای یک روز برای صرف ناهار به محل بازداشت همسرش می رفت بیش از چهار ماه از ملاقات با کروبی محروم شده بود وتنها دلیل این مجازات ، انتقال پیام کروبی به مردم در خصوص عدم شرکت در نمایش مسخره حکومتی ـ نمایش مفتضح انتخاباتی ـ بود . آاقای کروبی سالهاست از درد شدید در ناحیه کمر رنج می برد و پزشکان از او خواسته اند به صورت مرتب در داخل آب راه برود . اما در پانزده ماه گذشته تنها چند بار ، امکان انجام این توصیه پزشکی را برای کروبی فراهم کرده اند و خبر همان دو یا سه بار را نیز با بوق و کرنا در رسانه های مزدبگیر و دروغ پرداز خویش منعکس نموده اند . اکنون هم پس از ماهها دور نگه داشتن کروبی از خانواده و دوستان و محروم ساختن او از حقوقی که حتی خطرناک ترین زندانیان نیز آن بر خوردار هستند او را با انتخاب خودشان به سفری چند ساعته برده اند و خبر آن را در اختیار همه رسانه های حکومتی قرار داده اند . نکته جالب اینکه رسانه های حکومتی ، همچون گله گوسفندان هستند که هر حرکتی که توسط نخستین رسانه انجام شود توسط بقیه اعضای « گله گوسفندان » تکرار می گردد.
گفته اند کروبی به کاشان رفت . البته از حکومتی که دروغ گویی های رئیس دولتش ، حتی صدای سایر دروغ پردازان حکومتی را در آورده ، انتظار نیست همه واقعیت های سفر غیر ارادی کروبی را در اختیار مردم بگذارند اما ای کاش شجاعت داشتند و می گفتند که عده ای از مردم ، پس از مواجهه با کروبی در زیارتگاهی در مسیر را ه ، چگونه به او ابراز عشق وارادت کردند . یکی از دوستان من ، چند روز قبل ، برای من ایمیلی فرستاد و گفت که برادرش ، اقای کروبی را درمحل امامزاده ای در نزدیکی کاشان دیده و حتی شاهد عکس گرفتن یک توریست و مترجمش با شیخ بوده است . من نسبت به ابعاد داستان سفر بی اطلاع بودم در عین حال می دانستم که در پس این ماجرا اهداف تبلیغاتی وجود دارد لذا آن را نادیده گرفتم اما وقتی دیدم زندانبانان زبون شیخ و بالا دستی های آنها ، می خواهند همه ظلم های خویش به کروبی و سایر زندانیان شجاع را تحت الشعاع سفری قرار دهند که احتمالا هزینه آن را نیز از خانواده کروبی دریافت خواهند کرد تصمیم گرفتم چند خطی در این مورد بنویسم .
اکنون پیشنهادی به رهبر جمهوری اسلامی دارم که نه فشار های وارده بر شیخ ، بدون دستور اوست و نه مساعدت های های تبلیغاتی همچون سفر کاشان ! اگر او و عواملش از شیخ و انتقال سخنان او نمی ترسند و به قول خودشان ، امکان سفر برای او فراهم می کنند با یک اقدام دیگر ، نشان دهند کار اخیر ، جنبه تبلیغاتی نداشته و تنها برای جبران برخی از فشار های ناجوانمردانه ای بوده که در پانزده ماه گذشته بر کروبی وخانواده اش وارد کرده اند . مهدی کروبی و همسرش ، پنجاه سال پیش در اردیبهشت سال چهل و یک ، ازدواج کرده اند و با ورود به اردیبهشت نود ویک ، آنها وارد پنچاه ویکمین سال زندگی مشترک خود می شوند . یقین دارم کروبی بسیار مایل است به پاس پنجاه سال مقاومت و هممراهی همسرش ، پنجاهمین سال ازدواج را درکنار او باشد و با هم خاطرات تعدی هایی که در زندان ها و تبعید گاههای رژیم گذشته و در سالهای اخیر بر ایشان رفته مرور نمایند . مطمئنم شیخ و همسرش ، مایلند برای یکدیگر بازگو نمایند که رفتار زندانبانبان رژیم گذشته و آمران آنها با خانواهد شیخ ، با همه ناجوانمردی ها ، بسیار جوانمردانه تر از عقده گشایی های مزدبگیران رهبر بوده که اکنون به عنوان « صادر کننده یا اجرا کننده حکم زندان کروبی وموسوی »‌ آنها را در چنگال دارند . اگر رهبر و عوامل او راست می گویند به جای سفر تبلیغاتی کاشان ، اجازه دهند کروبی و همسرش ، در پنجاهمین سالگرد ازدواج خویش ، پذیرای گروهی از خانواده زندانیان سیاسی باشند وبا آنها خاطرات زندانی شدن شیخ در رژیم گذشته و تفاوت رفتاری زندانبانان دو نظام را مرور نمایند . این گوی و این میدان!
ارسال شده توسط سردبیر سابق در ۰:۲۵

روزنویس واحدی

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 22, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها:

پیامبر بی معجزه ، پدر بی ابهت و جام زهر هسته ای، مجتبی واحدی

Mojtaba-Vahedi5.gif

در دهه اول انقلاب، میزان «عقب نشینی ها»‌ ی بین المللی جمهوری اسلامی در مقایسه با «شعارهای پرطمطراق » سران حکومت ، نسبت رسوا کننده ای نداشت … هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت هم بر حجم شعارهای بی پشتوانه و هزینه ساز سران حکومت افزوده شد و هم عقب نشینی های همراه با زبونی آنها ، رسوایی های بیشتری برای آنها به وجود آورد. 

درشت گویی های بی حساب و عقب نشینی های زبونانه، اکنون به یکی از شاخصه های علنی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. البته در تمام سالهای سه دهه اخیر، رگه هایی از این شاخصه در رفتار بین المللی جمهوری اسلامی قابل مشاهده بود. مثلا در جریان گروگان گیری کارمندان سفارت امریکا در تهران ، پس از حدود یک سال شعارهای دهان پُرکن حکومتی ، واسطه های اعزامی دولت ایران تلاش کردند با تیم انتخاباتی « رونالد ریگان » رقیب کارتر وارد مذاکره شوند و با دریافت امتیازاتی از جمهوری خواهان ، گروگانها را آزاد کنند. در آن زمان با توجه به ضربه سنگینی که موضوع گروگانگیری به کارتر وارد کرده ، احتمال انتخاب ریگان به ریاست جمهوری امریکا بیش از کارتر بود . اما ریگان و هم حزبی های او ، پیشنهاد نمایندگان ایران را چندان جدی نگرفتند و نهایتا در قبال قرار داد الجزایر ‪ که امتیاز قابل توجهی نصیب ایران نمی کرد گروگانهای امریکایی آزاد شدند .

در جریان جنگ با عراق هم ، وضعیت مشابهی برای ایران به وجود آمد . تا زمانی که برخی کشورها ، حد اقل به صورت ظاهری حاضر به اعطای امتیازاتی به ایران بودن سران حکومت بر تداوم جنگ تأکید می کردند . در آن دوره ، بسیاری از قدرت های جهانی به این واقعیت پی برده بودند که ایرانیان به صورت تقریبا یکپارچه ، در کنار حکومت ایران ایستاده اند و لذا شکست دادن ایران را بعید می دانستند . اما به تدریج ، جنگ به حالت فرسایشی در آمد وبسیاری از ایرانیان ، از طولانی شدن آن به ستوه آمدند تا جای که در آخرین فراخوان حکومت برای اعزام « صد هزار نفری » به جبهه که در بهار شصت وهفت صورت گرفت تعداد ثبت نام کنندگان برای اعزام به جبهه ، حتی یک دهم آمار مورد انتظار حکومت نبود .

وضعیت اقتصادی کشور هم در شرایط بسیار نامساعدی بود . در آن زمان ، قدرت های خارجی به خوبی فهمیدند که ادامه جنگ ، از پشتیباین مردمی برخوردار نیست . در آن شرایط پذیرش آتش بس ، نه یک انتخاب بلکه یک الزام برای سران حکومت ایران بود .لذا دیگر نه از «‌تعارف » برای تأمین خسارت های جنگ ، خبری بود و نه از فشار بر مجامع بین المللی برای زمین خسارت های ایران از طریق در آمد های نفتی عراق ( همان کاری که تنها دو سال بعد ، سازمان ملل وشورای امنیت برای تأمین خسارات حمله عراق به کویت انجام دادند ) نمونه های دیگری نیز از سالهای پس از انقلاب می توان ارائه نمود که همه آنها مصادیقی از درشت گویی های شعارگونه دولتمردان ایرانی در داخل و برخورد همراه با عقب نشینی آنان در مواجهه با دولت های خارجی است ‬.

در عین حال با نگاهی به سه دهه گذشته ، به راحتی می توان گفت در دهه اول انقلاب ، میزان « عقب نشینی ها »‌ ی بین المللی جمهوری اسلامی در مقایسه با « شعارهای پرطمطراق » سران حکومت ، نسبت رسوا کننده ای نداشت که ناشی از دو عامل بود : نخست آنکه بنیانگزار جمهوری اسلامی در مقایسه با جانشین خود ، از شجاعت بیشتری برخوردار بود و دوم آنکه پشتوانه مردمی او نسبت به میزان محبوبیت آقای خامنه ای در حدی بسیار بالاتر قرار داشت . به هرحال ، هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت هم بر حجم شعارهای بی پشتوانه و هزینه ساز سران حکومت افزوده شد و هم عقب نشینی های همراه با زبونی آنها ، رسوایی های بیشتری برای آنها به وجود آورد که اوج این « شعار پراکنی » و « عقب نشینی » را در جریان مذاکرات هسته ای می توان مشاهده نمود . بنادارم در فرصتی مناسب ، گزارش کاملی از این رفتار پرهزینه و بی فایده جمهوری اسلامی ارائه نمایم اما در این مقاله ، تنها رفتار اخیر سران نظام در خصوص محل مذاکرات با گروه ۱+۵ از جمله تعامل دولت جمهوری اسلامی با ترکیه مورد بررسی قرار می گیرد .

از چند ماه قبل و پس از جدی شدن احتمال تحریم نفت ایران ، سران نظام با کاهش شعارهای جنگ جویانه ، آمادگی خود رابرای ادامه مذاکرات هسته ای اعلام وپیش قدم شدن برای آغاز مذاکرات را از طریق نامه ای که سعید جلیلی برای کاترین اشتون نوشت علنی نمودند . این در حالی بود که تا چند وقت پیش از آن ، سران جمهوری اسلامی با تأکید بر « بی تأثیر بودن تحریم ها » اعلام می کردند که حاضر به هیچگونه کوتاه آمدن در موضوع هسته ای نیستند . جدی شدن آمادگی جمهوری اسلامی برای از سرگیری مذاکراتی که حدود پانزده ماه به حالت تعلیق در آمد با عزم جامعه جهانی برای مقابله با تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ، هم زمان شد که در این ماجرا ، میزبان قبلی مذاکرات هسته ای ـ ترکیه ـ در جبهه مقابل ایران ایستاده بود . اما سران نظام که خطر را در کنار گوش خود احساس می کردند چشم و گوش خود را بر موضع گیری علنی رهبران ترکیه در برابر « بشار اسد » بستند و از برگزاری دور جدید مذاکرات در استانبول ، استقبال نمودند . نخست وزیر هوشمند ترکیه هم فرصت را غنیمت شمرد و به ایران آمد تا امتیازگیری از ایران را تکمیل نماید . او که به خوبی می دانست هیچیک ازمقامات سیاسی ایران ، به صورت مستقل ، حق تصمیم گیری و حتی اظهار نظر ندارند به مشهد رفت تا مستقیما با تنها تصمیم گیر نظام جمهوری اسلامی ، سخن بگوید . رهبر جمهوری اسلامی تصور می کرد اردوغان برای افزایش امتیازگیری های اقتصادی از ایران و نیز حفظ جایگاه ترکیه به عنوان « نقش آفرین جدید در تحولات منطقه ای و جهانی » به چراغ سبز اقای خامنه ای نیازمند است . لذا با قاطعیت تمام از دیکتاتور سوریه حمایت کرد تا شاید بتواند موضع اردوغان در خصوص لزوم برکناری بشار اسد را تعدیل نماید . در آن زمان ، رسانه های ایران ، پاسخ اردوغان به اظهارات رهبررا منعکس نکردند اما تنها سه روز بعد نخست وزیر ترکیه ، میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که برای یافتن راههایی به منظور خلاصی مردم سوریه از دیکتاتوردمشق ، در استانبول گرد آمده بودند. در ان زمان ، برخی رسانه های داخلی ایران ، که در مجیز گویی نسبت به رهبر با یکدیگر مسابقه دارند حملاتی را متوجه نخست وزیر ترکیه کردند و تغییر محل مذاکرات هسته ای را خواستار شدند . دبیر کم خرد و بی اراده مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برای آنکه سرسپردگی خود به رهبری را آشکار سازد برگزاری گفتگوی ایران با گروه ۱+۵ در « بغداد »‌ یا « دمشق »را پیشنهاد نمود ! در یک دوره دو سه روزه ، رسانه های حکومتی ایران به محلی برای جولان کسانی تبدیل شد که به چیزی جز « خوش آمد رهبر» نمی اندیشند اما آنها از این نکته غافل بودند که رهبر در حال فراهم کردن مقدمات برای « نوشیدن جام زهر » است و به هیچوجه حاضر نیست فرصت مذاکرات هسته ای را ازدست بدهد . ازسوی دیگر ، تغییر محل مذاکرات ، می توانست بهانه ای به دست گروه ۱+۵ بدهد تا باردیگر گفتگوها را به تعویق بیندازند .

این نکته ای بود که رجب طیب اردوغان به خوبی از آن آگاهی داشت لذا در یکی از شدید ترین موضعگیری های خود علیه نظام جمهوری اسلامی ، آنان را به « بی صداقتی » متهم کرد و گفت « کاری که آنها می کنند سیاست ورزی نیست بلکه نام دیگری دارد که جای ذکر آن نیست !» همین موضعگیری کافی بود تا همان رسانه های مجیز گوی رهبر ، پرده ای کاملا متفاوت از نمایش های تبلیغاتی خود را آماده اجرا نمایند . انها که با گذشت تنها چند روز از « درشت گویی » های رایج و متملقانه ، خود و رهبرشان را در استیصالی جدید مشاهده می کردند به ناگاه همه تندخویی ها علیه نخست وزیر مقتدر ترکیه را به کناری نهادند . اما با کنار گذاشتن « درشت گویی » ها و، تسلیم در برابر « تهدید » نخست وزیر ترکیه ، پرسشی بزرگ در برابر کسانی قرار می گرفت که تا ساعاتی قبل ، شاهد فحاشی ها علیه اردوغان و پافشاری های رسانه های حکومتی بر « لزوم خودداری از مذاکره در استانبول » بودند . لذا به ناگاه روایاتی « خنده آور » و بعضا « تهوع آفرین »‌از جریان دیدار اردوغان با سید علی خامنه ای در همان رسانه هایی منتشر شد که طی روزهای پیش از آن ، نخست وزیر ترکیه را عامل صهیونست ها می خواندند و به خاطر برگزاری کنفرانس مخالفان بشار اسد در استانبول ، خواهان کاهش روابط جمهوری اسلامی با ترکیه شده بودند ! در پرده جدید از نمایش ناشیانه ، ابتدا اعلام کردند که « دختر و همسر اردوغان ، در دیدار با رهبر جمهوری اسلامی به مدت طولانی می گریستند و این گریه ، هیئت همراه اردوغان را تحت تأثیر قرار داد » .اندکی بعد ، یکی دیگر از سایت ها مدعی شد: اردوغان در دیدار با خامنه ای ، خطاب به او گفته است «من به عنوان یک مسئول کشور در خدمت شما نیامده ام بلکه به عنوان مریدی به خدمت مرادم آمده ام» پس از آن هم با عقب نشینی از ادعای « گریه جانسوز دختر وهمسر اردوغان »‌ادعا کردند که «همسر و دختر آقای اردوغان در این دیدار خطاب به رهبر معظم انقلاب بیان کردند که شما ما را به یاد پیامبر گرامی اسلام می اندازید.»این ادعاها در الی مطرح شد که نه معجزه پیامبری که دختر و همسر اردوغان به خاطر دیدن او اشک ریخته بودند توانست کوچکترین اثری بر نخست وزیر ترکیه بگذارد و نه دیدار « مریدِ ترکیه ای » با «‌مرادِ ایرانی تبار وایران ستیز » توانست کوچکترین تأثیری بر دیدگاه اردوغان بگذارد . به طوری که تنها چند روز پس از ترک ایران توسط نخست وزیر ترکیه ، او در در داخل کشور خودش میزبان نمایندگان هفتاد کشور شد که خواهان سرنگونی دیکتاتور سوریه هستند و رهبر جمهوری اسلامی ، آنها را عوامل امریکا و اسرائیل می نامد . اردوغان در نشست موسوم به دوستان سوریه ، بدون توجه به « حنجره دریدن های وقیحانه خامنه ای در دفاع از بشار اسد »‌بر لزوم سرنگونی دیکتاتور خونخوار سوریه تأکید کرد تا نشان دهد همه ادعاهای رسانه های ایران در مورد پیامبر قلابی و تأثیر او بر نخست وزیر ترکیه و خانواده اش ، دروغی است بزرگ که تنها با هدف جبران حقارت جمهوری اسلامی در « پذیرش مذاکره در استانبول »‌ ساخته وپرداخته شده است . اما مجیز گویان رهبر باز هم از دروغ پردازی های مشمئز کننده خود ، دست بر نداشتند و این بار دروغی بزرگ ساختند که به قول عوام الناس « حتی مرغ پخته را به خنده وا می دارد » . آنها مدعی شدند در پایان دیدار اردوغان و هیئت همراه با رهبر جمهوری اسلامی ، یکی از مشاوران اردوغان ، خواهان دریافت هدیه ای از خامنه ای شده واو هم یک عدد « مهر نماز » تقدیم اقای مشاور نموده است . نکته جالب این که در متن خبر ، بر « اهل سنت » بودن مشاور تأکید شده اما در عین حال از قول او گفته اند که «وصیت می کند این هدیه به همراه وی در سفر آخرتش گذاشته شود تا از رحمت و مغفرت الهی برخوردارشود» . کسانی که با دیدگاههای اهل سنت آشنا هستند می دانند آنها سجده برمُهر را نوعی بدعت در دین واستفاده از آن را حرام می شمارند . اما ماشین دروغ پردازی جمهوری اسلامی که قبل از آن ، رهبر نظام را «‌مراد نخست وزیر ترکیه » و « یاد آور پیامبر » برای همسر و فرزند اردوغان معرفی کرده بودند می توانستند این دروغ جدید را هم منتشر کنند تا قدری از حقارت رهبر خویش و عوامل او بکاهند .

هم زمان با این دروغ های تبلیغاتی ، بخش دیگری از حکومت ، مشغول انتشار اخبار غیر واقعی در مورد روند مذاکرات هسته ای بود . ادعاهای پرطمطراق در خصوص همترازی جمهوری اسلامی با گروه ۱+۵ در جریان مذاکرات استانبول در حالی مطرح می شد که قبل از آغاز مذاکرات ، علی اکبر صالحی وزیر خارجه دولت احمدی نژاد اعلام کرد « مطمئن هستم این دور از مذاکرات ، به نتایج مثبت منجر خواهد شد » . این سخن صالحی نشان می داد که جمهوری اسلامی و رهبر آن ، تصمیم خود برای نوشیدن جام زهر را گرفته اند و می دانند که قرار است هرچه قدرت های غربی می خواهند را به آنها بدهند تا بحران هسته ای ، بیش از این بر اقتصاد ورشکسته ایران ، فشار نیاورد و نظام جمهوری اسلامی را در بحرانی عمیق تر از انچه اکنون در آن قرار دارد فرو نبرد . صالحی ، پس از مذاکرات هم در گفتگویی با شبکه جام جم ، با شعفی وصف ناشدنی ، به پیش بینی خود اشاره کرد و از مثبت بودن مذاکرات خبر داد در حالی که اظهارات خود او نشان می داد تنها دستاورد نشست استانبول ، توافق بر سر برگزاری دور بعدی مذاکرات در بغداد بود . صالحی با اعتماد به نفسی که تنها مختص کارگزاران جمهوری اسلامی است از «‌دست بالای جمهوری اسلامی » در مذاکرات استانبول سخن می گفت در حالی که همان گفتگوی تلویزیونی نشان می داد او از محتوای مذاکرات و جزئیات آن بی خبر است . مثلا وقتی که خبر نگار از او پرسید « چرا آقای جلیلی به درخواست هیئت امریکایی برای گفتگوی دو جانبه ، پاسخ نداده است »‌اظهار داشت: « نشست استانبول ، برای مذاکره ایران با گروه ۱+۵ بوده نه دیدار های دو جانبه ». او سپس در پاسخ به خبرنگار که از او می پرسید «‌پس چرا آقای جلیلی با برخی اعضای هیئت های دیگر مستقر در استانبول به صورت دو جانبه ، گفتگو کرده است ؟»‌اظهار داشت : «بله فکر می کنم آقای جلیلی با یک یا دو هیئت دیگر ملاقات کرده که البته نمی دانم چین بوده یا کشور دیگر !!!»

روند پرادعایی در داخل و عقب نشینی جمهوری اسلامی در خارج ، به همین جا هم ختم نشد . دو سه روز بعد از پایان مذاکرات استانبول ، رسانه های داخلی ایران به نقل از رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس اعلام کردند « شرط ایران برای ادامه مذاکرات در نشست بغداد لغو تحریم هاست » این سخن ، با واکنش فوری اروپا وامریکا مواجه شد که « تحریم ها لغو نخواهد شد » و پاسخ جمهوری اسلامی هم از قبل معلوم بود که « در خواست لغو تحریم ها تا قبل از مذاکرات بغداد ، یک توصیه است نه شرط ایران برای انجام نشست بغداد!»

البته کسانی که وضعیت ترحم بر انگیز سران جمهوری اسلامی در داخل و خارج را می دانند از قبل هم می دانستند ادعاهایی که در خصوص « دست بالای جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای » مطرح می شود دروغی بیش نیست زیرا رهبر جمهوری اسلامی کسی است که رئیس جمهور دست ساز خودش ، او را «پدر » می خواند اما « ابهتی » برایش قائل نیست ، او همان فردی است که رسانه های حکومت ، به دروغ او را برای نخست وزیر ترکیه و خانواده اش « شبیه پیامبر» می خوانند اما همان پیامبر ادعایی، عاجز از هرگونه معجزه در موضوع سوریه است که برای رهبر جمهوری اسلامی ، اهمیت حیاتی دارد . این رهبر بی کفایت ، به همه زیر دستان خود ثابت کرده آنچه بیش از هرچیز برایش اهمیت دارد شنیدن «‌مجیز »‌از « مزدوران»‌است . او با همین مجیز ها دلخوش است و در سایه « نشئگی » حاصل از « مجیز شنیدن ها» آماده است هرنوع امتیاز خارجی بدهد تا چند روزی بر عمر حکومت متزلزل وی افزوده شود . شاید هم برخی دست اندرکاران قراردادهای اقتصادی ، از همین لحظات نشئگی رهبر استقاده کرده و می کنند تا « ترکمانچای نفتی » را با چین امضا کنند و رضایت « روسیه »‌را در موضوع خزر جلب نمایند ونهایتا مقدمات لازم را آماده سازند تا در سایه مجیز گویی های مزدوران حکومت ، رهبر جمهوری اسلامی « جام زهر در پرونده هسته ای » را بنوشد . برای آشکار شدن آخرین پرده ها در این نمایش ، زمان زیادی لازم نیست .

GooyaNews

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 22, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: ,

تفاوت فرهنگی از زندان کهریزک تا استخر برزیل در خدمت رهبر

Mojtaba-Vahedi5.gif

می گویند دولت جمهوری اسلامی، حکومت حسین قلی خانی دارد و هر کس در آن، هر کاری را که دلش می خواهد انجام می دهد. می گویند ارکان کشور، هیچگونه هماهنگی با یکدیگر ندارند. اما امروز یقین کردم حداقل در مورد «‌وقاحت»، هماهنگی صد درصدی میان ارکان نظام از رهبر تا کارمند سفارت ایران در برزیل وجود دارد

سفارت جمهوری اسلامی در برزیل، با رد اتهام «تعدی جنسی کارمند سفارت به دختران نابالغ در استخر»‌ این اتهام را ناشی از «تفاوت فرهنگی» دانسته است. وقتی این اطلاعیه را دیدم متوجه شدم بسیاری از اتفاقات دیگر در ایران هم ناشی از تفاوت فرهنگی است. اگر کسی به دنبال یافتن نمونه از «تفاوت فرهنگی» باشد صدها نمونه می توان ارائه نمود که در این یادداشت کوتاه، تعدادی از آنها مورد اشاره قرار می گیرد

یک ـ وقتی رهبر جمهوری اسلامی، سال نود را سال «جهاد اقتصادی» نامید و در همان سال بزرگترین افتضاح اقتصادی در کشور رخ داد این اتفاق ناشی از تفاوت فرهنگی بود. رهبر، ازجهاد و تلاش برای پر شدن جیب عوامل حکومت سخن می گفته اما به دلیل تفاوت فرهنگی، عده ای تصور کرده اند در سال جهاد اقتصادی، باید وضعیت معاش خانواده های ایرانی بهبود یابد.

دو ـ در مورد رئیس دولت نیز ، همین وضعیت وجود دارد. اگر او می گوید در «‌ایران، هیچکس، گرسنه نیست» مقصودش اینست که همه« گدا گشنه ها» در خانواده خود را به نان ونوایی رسانده اما تفاوت فرهنگی، باعث شده که عده ای گمان کنند «نباید هیچ گرسنه ای در سراسر ایران وجود داشته باشد» لذا از دیدن فیلم کوتاهی که یک هموطن بندرعباسی، گرسنگی خود را در مقابل احمدی نژاد فریاد می زند تعجب می کنند.

سه ـ سی و یک ماه پیش، مهدی کروبی به افشای «تجاوز در زندان کهریزک» پرداخت. در آن موقع همه ارکان نظام از جمله رهبر، فریاد کشیدند که «‌عده ای با این حرف ها، آبروی نظام را برده اند» حالا که فکر می کنم می بینم حق با رهبر بوده و کروبی تفاوت فرهنگی را درک نکرده است. فرهنگی که کروبی به آن باور دارد برای انسان ها، ارزش قائل است و در فرهنگ رهبر، حفظ نظام به هرقیمتی، مجاز است.‬ پس کسی حق ندارد به روش های مورد استفاده برای حفظ نظام از طریق سرکوب مخالفان اعتراض کند.

چهار ـ روزی که محسن رضایی، ناگهان شکایت پر سر وصدای خود از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را پس گرفت عده ای به او اعتراض کردند که «مگر تو نگفتی اعتراض خود را تا آخر ادامه خواهی داد ودفاع از آرای مردم را مانند حفظ ناموس، بر خود واجب می شماری ؟» آن روز هم حق با محسن رضایی بود زیرا در فرهنگ او، حفظ رضایت رهبر بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای دیگر که فرهنگ متفاوتی دارند گمان می کردند «حفظ ناموس» بسیار مهم است.

پنج ـ در موضوع استیضاح وزیر کار و بر کناری مرتضوی هم به نظر می رسد «تفاوت فرهنگی »علت اصلی برخی سوء تفاهم ها بود. در آن ماجرا، فرهنگی ترین چهره سیاسی مجلس که مرتبا در وصف رهبری، شعر می گوید نامه ای به نمایندگان نوشت و خواستار «خودداری از استیضاح » شد. فرهنگ حاکم بر مجلس هم به نمایندگان تفهیم کرد که نباید پا بر دم شیر بگذارند. اما عده ای دیگر که در فرهنگ آنها، قتل و شکنجه مخالفان، قبیح است بدون آنکه به تفاوت های فرهنگی توجه کنند نمایندگان مجلس و دولت را به خاطر انتصاب یک قاتل به ریاست ثروتمند ترین تشکیلات دولتی، محکوم می کنند.

شش ـ فرهنگ رئیس قوه قضائیه، به او حق می دهد که اعلام کند «مهم ترین دغدغه برای من ، حفظ رضایت رهبری است» اما عده ای که ‌«تفاوت های فرهنگی » را درک نمی کنند ازرئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی توقع دارند مهم ترین دغدغه او « اجرای عدالت » باشد.

هفت ـ فرهنگ حاکم بر خانواده تعدادی از آخوندهای درباری و مراجع حکومتی به آنها آموخته است که حفظ منافع مادی و توسعه رانت خواری آقازاده ها بر هر چیز ترجیح دارد اما عده ای که این فرهنگ را به درستی درک نمی کنند به انتظار نشسته اند که این گروه از روحانیون درباری، در برابر ظلم های گسترده ای که در کشور وجود دارد فریاد بر آورند.

هشت ـ در فرهنگ نظام جمهوری اسلامی، حتی افزودن یک روز به عمر نظام متزلزل حاکم بر ایران، از هر چیز دیگری مهم تر است اما عده ای که هنوز تفاوت های فرهنگی را نشناخته اند هر روز به سران نظام ایراد می گیرند که «چرا در ماجرای خزر، کوتاه آمدید؟»، «چرا به درشت گویی های شیوخ کم مقدار خلیج فارس، جواب نمی دهید؟»‌، چرا «برای جلب همراهی چین با خود، ترکمانچای نفتی، امضا کردید؟» و صدها چرای دیگر
اگر کمی منصف باشیم و همه اتفاقات سالهای اخیر را با تکیه بر «تفاوت فرهنگی» ارزیابی کنیم ما هم به همان نتیجه ای خواهیم رسید که رهبر جمهوری اسلامی و جیره خواران او رسیده اند‫:‬ تفاوت فرهنگی از «زندان کهریزک» تا «استخر برازیلیا» در خدمت رهبر و جیره خواران جمهوری اسلامی! فقط همین.

مجتبی واحدی

GooyaNews

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 22, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: , ,

سعدی پیامبر پارسی گوی

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 21, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: , ,

عالیجناب سرخ‌پوش که‌ بود؟ هاشمی رفسنجانی یا بیت رهبری و سپاه قدس

شاخص تقی

سوال صریح این است‌ که عالیجناب سرخ‌پوش که‌ بود؟ هاشمی رفسنجانی یا بیت رهبری و سپاه قدس؟
در پروژه اصلاح‌طلبان در سال ۱۳۷۶ باید هاشمی از معادله قدرت کنار می‌رفت تا جریان بوروکرات و غیردموکرات حاکمیت مغلوب بوروکرات‌های حاکمیت‌ شوند. این تئوری جناح چپ جبهه مشارکت بود که در انتخابات مجلس ششم به وسیله سه چهره اصلاح‌طلب پیگیری شد. تحلیل این طیف از مناسبات قدرت در ایران بر این قرار بود که جناح راست حاکمیت و بیت رهبری شکست‌خورده است و دیگر آینده‌ای ندارد . دلیل آن شکست ناطق نوری در مقابل خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ۲ خرداد ۱۳۷۶ بود.
پس خطر را در هاشمی می‌دید و رقیب آینده را جریان‌های ملی – مذهبی و نهضت آزادی و دیگر جریان‌ها. مطابق این تحلیل باید هاشمی را حذف می‌کردند. در این راستا پروژه مفصلی را تدارک دیده بودند که رخداد شوم قتل‌های زنجیره‌ای سوژه مناسبی برای حمله به هاشمی شد. در حالی که هاشمی برنده ترورهای بعد از سال ۱۳۶۸ شمسی نبود، بلکه به دلایل گوناگون در پروسه ترورها سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی به گل نشست. در دوره اول ریاست‌جمهوری هاشمی قبل از ترور بختیار و قاسملو قرار بود روابط ایران با غرب بهتر شود. سفر فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه مطرح شده بود. تهران در جریان گروگان‌گیری در لبنان به دولت فرانسه برای آزادی گروگان‌ها یاری رسانده بود. هاشمی خط نزدیکی به اروپا را داشت تا راه مذاکره را بگشاید. در مقابل، سپاه قدس و بخش بیت رهبری می‌دانستند که پیروزی هاشمی و بوروکرات‌ها به معنی حذف نظامیان است. در نتیجه موازی‌کاری امنیتی آغاز شد. و سپاه قدس درامر عملیات برون‌مرزی و درون‌مرزی فعال شد. وزیر اطلاعات وقت، با بیت همراه‌تر بود تا با هاشمی. به طوری که بعدها هم وی و هم بسیاری از کسانی که توسط وزارت اطلاعات دستگیر شدند در دفتر بیت و در اطلاعات بیت رهبری و سپاه قدس استخدام شدند.
ترورها ضربه بزرگی به سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی بود. هاشمی در اولین خطبه‌های بعد از جنگ بر چند محور تاکید کرد که خلاصه آن این چنین بود:
۱- طرح توسعه و رفاه اقتصادی تا بتواند با آن آزادی‌های سیاسی را منتفی کند.
۲- طرح سازندگی را به پیش ببرد تا خسارت‌های دوران جنگ را جبران نماید. منتها ابن توسعه به الزاماتی نیاز داشت.
۳- بخشی از آزادی‌های مدنی – فردی را به جامعه عطا کند تا رضایت نسبی در بعضی اقشار به وجود آورد.
۴- جریان‌های فرهنگی را تا حد معینی بپذیرد تا بتواند احزاب سیاسی را منزوی کند. مانند دستگیری ۹۰ نفر از فعالان ملی و ملی – مذهبی و شخصیت‌های سیاسی در سال ۱۳۶۹ که گفته بود باید روی آنها را کم کنیم.
در تقابل با این سیاست‌ها، نظامیان و جناحی از بیت که بیشتر مورد حمایت رهبری بودند؛
۱- با شعار تداوم انقلاب و روحیه نظامی‌گری در مقابل رفاه‌طلبی هاشمی ایستادند.
۲- با ترورها امکان مشارکت غرب در سازندگی را منتفی کردند، تا در عمل نقش بوروکرات‌های طرفدار هاشمی را در حاکمیت ضعیف نگاه دارند.
۳- با تقویت جریان انصار حزب‌الله سعی کردند که سیاست‌های فرهنگی هاشمی را دچار اختلال کنند.
تدارک نظامیان و بیت در برابر هاشمی در عمل موفق شد. منتها مدتی این پروژه دچار اختلال گردید چون دوم خرداد روی داد. با آمدن خاتمی و زنده شدن جامعه و برآمدن نیازهای مدنی، کشتی‌بان را سیاستی دیگر آمد.
در اینجا بود که نیروهای اصلاح‌طلب و دموکرات باید محاسبه می‌کردند که آیا راهبردشان برای حذف هاشمی تا چه میزان موفق خواهد بود؟
پروژه حذف هاشمی به عنوان رقیب اصلاح‌طلبان سمفونی هماهنگ یک بخش از مشارکتی‌ها و روحانیون مبارز بود که در حقیقت انتقام سیاست‌های هاشمی را در برخورد باخودشان در جریان مجلس چهارم از او می‌گرفتند.
پروژه زدن هاشمی را جناح رادیکال مشارکت و مجاهدین پیش بردند منتها در این میان چند تنی برغلظت آن افزودند. به حدی که هاشمی در عکس‌العمل علیه مطبوعات در شهریور ۱۳۷۹ موضعی علنی گرفت.
عالیجناب سرخ‌پوش کردن هاشمی در عمل با تبرئه بیت رهبری و رهبری همراه بود که رسما در مقاله‌ای در صبح‌امروز انعکاس یافت. هاشمی به عنوان عالیجناب سرخ‌پوش مطرح شد که با عالیجنابان خاکستری قتل‌ها را سامان داده بود. آنان گذاشتند که هاشمی به خوبی در هاون اصلاح‌طلبان کوبیده شود بعد سر فرصت به حساب حجاریان، عبدی باقی و… رسیدند. به خصوص فلاحیان در مصاحبه‌ای اعلام کرد که در مورد قتل‌ها، باقی دقیق‌تر از بقیه سوژه را پی‌گیری کرده است. بعدها در گفتگوهای مفصل با باقی، در مورد قتل‌های زنجیره‌ای، او با من هم‌عقیده بود که هاشمی، عامل این قتل‌ها نبوده است و به خصوص ترور بختیار و قاسملو در عمل پروژه هاشمی را زمین زده است. البته این به معنی نفی رضایت هاشمی در حذف مجاهدین خلق یا دستگیری دیگر جریانات مانند ملی – مذهبی‌ها و جریانات دیگر نیست که بررسی جداگانه‌ای را می‌طلبد و البته در چهارچوب عالیجناب سرخ‌پوش نمی‌گنجد. تأسف‌آور اینجا بود که این پرونده ملی که باید بی‌طرفانه طرح می‌شد وارد مصاف جناحی سیاسی شد. آن هم با راهبردی که به نفع اصلاح‌طلبان نبود. کم ترین دلیل این که رأی دادن به هاشمی در سال ۱۳۸۴ از سوی جبهه مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی و حمایت ملی – مذهبی‌ها و نهضت آزادی از وی به این معنی بود که در محاسبه حذف هاشمی از سوی اصلاح‌طلبان حاکمیت اشتباه بزرگی صورت گرفته است. اما مهم‌تر از آن شاید در پیشگاه قضاوت تاریخی، انتساب جرم به کسی بود که متهم اصلی آن پرونده نبود؛ یعنی لااقل آمر ترورهای مهم، هاشمی نبوده است. البته اگر بخواهیم قضاوت تاریخی صحیحی بکنیم هاشمی معمار حذف نیروهای سیاسی دگراندیش از آغاز انقلاب بوده است. اما در مورد قتل‌های بعد از ۱۳۶۸ این قاعده حکم‌فرما نیست.
هنوز هم برخی از اصلاح‌طلبان را سر نقد خود نیست، اگر چه باید از برخی از نقدها مانند نقد از خود تاج‌زاده در سال ۱۳۶۸ استقبال کرد. اما هنوز در جامعه ما بسیاری بر آن باورند که (هر چه آن خسرو کند، شیرین کند)، منتها اگر آن خسرو خودشان باشند. در این مورد سخن فراوان است که باید منصفانه به آن پرداخت.
اما چرا نگارنده این مطلب را نوشت؟
در این راستا، قصد طعن یا به رخ کشیدن ضعفها نیست. بلکه اصلاح دید راهبردی برای دموکراسی‌خواهی در آینده است که می‌تواند باز در گم‌کردن صورت‌مسئله جامعه ما تکرار شود. منتها به شکلی یا با نامی دیگر.
در شهریور سال ۱۳۷۸ شمسی در مورد پروژه‌ قتل‌های زنجیره‌ای مقاله‌ای به صبح آزادگان دادم که پرونده ملی قتل‌ها را نباید دستمایه حذف هاشمی کرد. این یک پرونده ملی است و از طرفی هاشمی، عالیجناب سرخ‌پوش این پرونده‌ها نیست. این مقاله بعد از جرح و تعدیل‌های فراوان در ۲۵ بهمن ۱۳۷۸ در صفحه ۵ یا ۶ صبح آزادگان چاپ شد که نام آن مقاله میوه کال بود.
شاید نیاز به تاکید نباشد که من در تمام دوران روسای جمهوری اسلامی در زندان بودم. و در دوره هاشمی بیشتراز بقیه . اما در آن دوران اعتقاد داشتم که هاشمی عالیجناب سرخ‌پوش نیست. اما در آن مقاله نگفتم یا نمی‌شد گفت که عالیجناب سرخ‌پوش در بیت رهبری است یا بدون اشاره کلی بیت اقدامی نمی‌کند. در حالی که علاوه بر من ، تمام نوشته‌های زیرزمینی که در دوران طرح عالیجناب سرخ‌پوش بودن هاشمی بیرون می‌آمد نشان می‌داد که آمریت قتل‌ها به فرمان هاشمی نبوده است. اما انگار قرار بود تاریخ در مورد ترور ها در جایی دقیق ثبت نشود.
در این مورد به خاطره‌ای دیگر اشاره می‌کنم . در آذر ماه ۱۳۷۸ چند تن از چهره‌های مطرح رسانه‌ای اصلاح‌طلب به ایران فردا آمدند و به مهندس سحابی پیشنهاد کردند که برای ویژه‌نامه ای که بر علیه هاشمی تدارک دیده‌اند مقاله بدهند. مهندس سحابی نقاد سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی در سال ۱۳۶۸ شمسی بود. و هزینه این کار را با تحمل ۹ ماه انفرادی در زندان اوین پرداخته بود. مهندس به آنان پیشنهاد کرد که این کار را نکنند و نقد هاشمی را به ملی – مذهبی‌ها و نهضت آزادی بسپارند. نظر وی بر این بود که نقد و نفی هاشمی از سوی اصلاح‌طلبان زیر پای خودشان را خالی می‌کند. در نتیجه این عمل به لحاظ راهبردی به ضرر اصلاح‌طلبان بود. البته این سخن مهندس از سوی اصلاح‌طلبان به خوبی درک نشد.
با توجه به مصاحبه جدید هاشمی در مورد برخی مسائل مانند ترورها اینک بهتر مشخص می‌شود که برخی از اصلاح‌طلبان در این مورد، هم در قضاوت تاریخی و هم در عمل راهبردی دچار خطا بودند. در حالی که باید انگشت اتهام خود را به سوی کس یا جای دیگری دراز می‌کردند به سوی هاشمی دراز کردند. هم چنین پروژه قتل‌های زنجیره‌ای را نباید تبدیل به مصاف جناح‌ های سیاسی می‌کردند.
این نکته را باید در خاطر داشت که در دنیای سیاست اگر متوجه نباشی و توان سیاسی خود را در نظر نداشته باشی ناچار در برخورد قدرت‌ها ناخواسته به نفع رقیب خود بازی می‌کنی. در مورد طرح عالیجناب سرخ‌پوش بودن هاشمی، دو اشتباه مهم رخ داده است: اشتباه تاریخی در مورد متهم اول این جنایات و دوم خطای راهبردی در پیشبرد روند اصلاح‌طلبی.
مرور اعمال و بازخوانی رخدادهای گذشته، همراه با نقد منصفانه (نه بی‌رحمانه) می‌تواند مانع از تکرار آن گردد. نگارنده در دوره‌های گوناگونی راهبردهای نادرست جریان‌های مترقی را دیده است. در سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۰ شمسی ،در دوره معروف به اصلاحات و تا حدی در دوره حضور خیابانی جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ . در حالی که با اندکی دقت و تأمل می‌شد این خطاها را تکرار نکرد. البته اگر تاریخ برای پند گرفتن خوانده شود . اما اگر از تاریخ پند نگیری به تعبیر سعدی زمانه آن پند را به تو نشان خواهد داد که البته سخت و پرهزینه است. امید که چنین نباشد که پند تلخ زمانه را مدام تجربه کنیم.
سایت ملی – مذهبی محلی برای بیان دیدگاه‌های گوناگون است

تقی رحمانی

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 20, 2012 در Uncategorized

 

برچسب‌ها: ,

قدیمی ترین و زیباترین هتل جهان «هتل شاه عباس اصفهان»

قدیمی ترین و زیباترین هتل جهان «از قدیمی ترین هتل جهان گزارش می کنم…» این جمله ای است که گزارشگر شبکه خبری CNN در جریان برگزاری اجلاس اپک در اصفهان به سراسر جهان مخابره کرد. علاوه بر این گزارشگر، سایر خبرنگاران شبکه های تلویزیونی که برای پوشش اخبار این اجلاس در اصفهان گرد آمده بودند، با عناوینی چون «زیباترین هتل جهان» و «قدیمی ترین هتل جهان» ا…

Abbasi Hotel in Isfahan: The Glorious Architecture of Iran
Compiled By: Firouzeh Mirrazavi, Deputy Editor of Iran Review

Hotel Abbasi, Isfahan

The glorious architecture of Iran, like a piece of gem, has been constantly glittering among other architectural monuments of the world and has occupied a worthy place in the world of art. It was in the reign of the Safavids, that the city of Isfahan reached such a renown and elegance which was called «half of the world».

Among what has remained from the age of the Safavids, there still exists a school, bazaar and caravansaray complex which sparkles like a piece of jewelry at the side of Chahar Bagh street.

This complex was built at the time of king Sultan Hossein of Safavids about 300 years ago. King Soltan Hossein attributed this magnificent complex of building to his mother. That is why; it is called «the school and caravansaray of Madar-shah» (which means king’s mother).

Along with economical prosperity in the Safavids age, the construction of utilitarian monuments such as bazaar, bridges, dams, pigeon towers, water supplies, inns, mosques and schools was the vogue of time. The caravansaries did not just provide lodging for the passengers and passers-by or were not centers of loading or landing of the caravans. The urban caravansaries were appropriate places for storing goods and commercial exchanges.

Hotel Abbasi, Isfahan

In reconstruction of the caravansaries, the main attempt has been to preserve the general shape. Madar-Shah caravansaray likewise owns a square courtyard in the middle, each side of which amounts to eighty meters. In reconstruction of this caravansaray, this dusty courtyard has changed into a garden imbued with plants and colorful flowers. A stream flows through this courtyard, which is called Farshadi stream. At each side of this courtyard is located a verandah at the two sides of which are aligned two-storey chambers.

Simplicity and strength of this building with its open pleasant area is reminiscent of the glory and grace of Naghsh-e-Jahan square which is the precious treasure left from the Persia of the Safavids periods.

At this time, according to the suggestion of Andre Goddard who was then the counselor of Archeology Bureau, Iran Insurance Company came to save the monument. The company consented to the alteration of the caravansary to a hotel and approved of the plan of the hotel building which was later called King Abbas hotel (1336 A.H).

Hotel Abbasi, Isfahan

In this way, not only was a valuable historical monument saved but also the memory of its first use as the lodging of the passengers and tourists was preserved in the new form it assumed. Besides, a scenic and elegant space was provided for the tourists in such a celebrated city as Isfahan.

Now, the gurgling of water and the color of Persian gardens, images from the grandeur of Islamic architecture, the eloquent artistic designs carved on the forehead of the lofty walls and verandas, the landscape of the picturesque turquoise dome of Chaharbagh Madresseh are images which are printed on the minds of the guests as such that these images can hardly ever be consigned to oblivion.

The company finally started the construction of the hotel in the summer of 1337 and finished it at the end of 1345. In reconstructing the caravansary, they were committed to two objectives: The preservation of the originality of the outward facade and the renovation of the caravansary’s chambers and remodeling them into the hotel rooms.

Hotel Abbasi, Isfahan

In 1351, Iran Insurance Company decided to expand the hotel. The expansion was possible only at the eastern side. Thus, by purchasing 11500 square meters of land at this side, the annex or adjacent section of the hotel was built which can be considered an independent and well-furnished hotel by itself.

By passing more than 30 years from hotel servicing, most sections of the hotel had been ruined and needed reconstructions. After inspections of engineers, the reconstruction of the hotel in many phases started at first months of 1374 and ended at first months of 1379. The above actions include the reconstruction of rooms, halls, kitchens, and engine houses, electrical and mechanical installations of hotel.

Hotel Abbasi, Isfahan

The interior decoration of Abbasi hotel is endowed with such a high quality and quantity, each part of which deserves due attention and description. The 1974 film Ten Little Indians, starring Oliver Reed and

Elke Sommer, was shot here.

Halls

Chehelsotoun Hall

The large restaurant of the hotel whose two floors have the capacity of catering one thousand people, is in fact a museum of painting, illumination, mirror encrusted stalactites, and plaster moulding which are imitated from artistic masterpieces of Qajar and Safavid periods.

The ceiling of this restaurant is modeled after fretworks of the ceiling of Chehelsotoun’s Verandah; it only differs from Chehelsotoun in that the ceiling of Chehelsotoun is made of wood, whereas the ceiling of the restaurant, with the same very plan has been plaster moulded and painted. In the middle of the ceiling, one concrete plane is set up which is embellished with colored glasses and the stars in the space between its cadres are adorned with mirror works. The decorations of the restaurant’s ground floor are made entirely in the style of the Safavids.

Hotel Abbasi, Isfahan

Twenty-three exquisite paintings, the masterpieces of Master Shajanian, cover thirty square meters of this floor. Across the entrance door, a fine hearth catches one’s eyes. To build it, the craftsmen have employed the original techniques of Layehchini and illumination. In the two sides of this exquisite fireplace, under the stairs, and around the entrance door of the restaurant toward the kitchen, there are painted doors each of which is an intricate and fine work. Being attentive, one can detect various designs, portraits and miniatures in them.

Hotel Abbasi, Isfahan

The paintings of all these doors are the works of the great Iranian artist Master Sanaei. The designs and mirror works of the above floor of the restaurant are based on the style of the Qajar. The designs of Gol va Morgh (flowers and birds) are all the masterpieces of the late artist Seyyed Jafar Rashtian. The portraits and the huge tableau on the right of the entrance door of the breakfast restaurant, which has more than fifty portraits, are the masterworks of Master Ebrahim Jabbar Beik.

In the space between the upper floor of the restaurant and the corridor rooms of the first floor of the hotel, a small hall is located whose walls are carefully decorated with Tongbori and moqarnas. In one side of this hall, there is an antique piece both sides of which are decorated with mirror encrusted stalactites.

Hotel Abbasi, Isfahan

There is also a painted glass, which has remained from the Qajars, and which is one of the exquisite pieces ever created. In order to harmonize these works with Qajar School of art, the designers have put up three pairs of painted Qajar doors; these doors have been fixed after repairment, refinement and paintings of their frames. These doors endow this floor with a special grandeur and grace.

To create a harmony between Persian original embellishment, on the one hand, and the stone walls and acoustic ceilings which were already constructed, on the other, wooden cartouches with gilded acoustic pieces of the ceiling like antique golden frames, strips have been fixed over the pieces and then painted. The velvet covered seats of the restaurant, modeled after the engravings of Perspolis.

Hotel Abbasi, Isfahan

Zarrin Hall

This hall is located in the ground floor of the hotel and its entrance door opens to the corridor of the restaurant. The walls of this hall are light green and on these walls the most astonishing samples of illumination, delineation of Safavid Cathy designs, and the plaster moulding on the mirror can be seen.

Only for the illumination and layechini of this hall, twenty thousand sheets of gold known as Indian (Hindi) have been used. The coverage of the walls and the ceiling with gold sheets are meant to preserve the varnish and gloss, which may be otherwise gradually tarnished.

The surface of this golden cover has been delineated. The surface of the plane mirror cartouches are plaster moulded, the moulded designs are coated with Indian gold, and are finally delineated. In this hall, about 200 square meters of plane mirror is put up.

An antique latticework with colored glasses is one of many wonderful decorations of this hall. The style of this hall is originally Safavid, but as far as the composition and harmony are concerned, it has traces of Saljuk arcades, too.

Hotel Abbasi, Isfahan

Abbasi Hall

This hall is equipped with all modern audio _visual devices, which are used both for local conferences and for international conventions. The large conference hall is constructed in two storeys.

The ceiling of first floor is decorated with plaster moulding on convex mirrors and its walls are embellished with wooden fret works whose surface are painted and are decorated with the same designs of the ceiling. This work is done so dexterously that at the first sight the distinction of the wooden works from the plaster mouldings is almost impossible.

The ground floor of this hall which, is considered the main assembly hall, is equipped with an apparatus of simultaneous translation. Also it contains 500 seats. The ceiling of this hall is decorated with seventeen wooden moqarnases, which are in turn decorated with plaster moulding, mirror encrusted stalactites and painting.

The spaces between wooden moqarnases are plaster moulded and painted. Around the hall, in the upper parts of the walls, is decorated with plaster rows and the walls are arcade with Saljuk designs.

Hotel Abbasi, Isfahan

Naghsh-e-Jahan Hall

The hall located behind the cafeteria is also the representation of the original art of antiquity and the manifestation of modern craftsmen’s artistry. A plane of fourteen meters of colored glasses, which consists of three big windows of upper old sash windows, and a huge circle of invaluable plastering which is adorned with Tashir is one of the majestic beauties of Naghsh-e-Jahan hall. The wooden pillars of Qajar era and the craved stone of their bases, which were taken from an antique house, add to its magnificence.

At both sides of the entrance door stands two gorgeous Persian Paintings based on the style of Reza Abbasi, the great master of Safavid age. Moreover, the Abbasi designs of Cathay (Khataei) with golden designs and the engravings on the plain walls between the windows, which open to the garden, endow this collection of Persian taste and art with a pleasant repose.

Hotel Abbasi, Isfahan

Pardis Hall

With a capacity of 15 persons and also with enough facilities it is a beautiful and quiet place for meetings.

Firouzeh Hall

This hall can hold 150 persons for seminars and exhibitions. It has all facilities for this purpose.

Hotel Abbasi, Isfahan

Aeeneh Hall

It consists of 3 halls: Aeeneh hall No. 1, the main Aeeneh hall and Aeeneh hall No. 3

The main Aeeneh hall has a capacity of 200 people in classic form and 70 in U-form.
Aeeneh hall No. 1 has a capacity of 70 people and Aeeneh hall No. 3 a capacity of 60. All these three halls are used for different seminars

Hotel Abbasi, Isfahan

Restaurants

Chehel-Sotoon Restaurant

This big and magnificent restaurant has two floors, and also a unique decoration. It has a capacity of 400 people. The second floor is used as the breakfast hall every day from 7:00 to 10:00 where you can have breakfast as a buffet. The ground floor is used as the main restaurant for lunch all the year from 12:00 to 15:00, and for dinner in autumn and winter from 16:00 to 22:30. You are served with different Iranian and continental foods.

The Traditional Restaurant

It is located on the east side of the garden. Iranian as well as traditional foods are served (as a buffet) in spring and summer, from 18:00 to 23:00 -not in the restaurant but outside in the nice atmosphere of the garden. In autumn and winter you will be served inside the restaurant.

Hotel Abbasi, Isfahan

Coffee Shop

The coffee shop is located in the main lobby. It serves you there with different drinks and foods (hot and cold) in a very enjoyable atmosphere. It is open 24 hours.

The Traditional Teahouse

It is located on the north side of the garden, in a unique atmosphere. It welcomes you in spring and summer outside, and in autumn and winter inside the teahouse, from 18:00 to 23:00.

Naghshe – e – Jahan Restaurant

It is located across from Zarrin Hall and next to Chehel-Sotoon restaurant. It has nice paintings and mirror decorations. With a capacity of 100 persons, it is used for serving at breaks and also lunch and dinner in case there are meetings and conferences.

Hotel Abbasi, Isfahan

Ali Quapoo Restaurant

It has beautiful gildings and plaster moldings dating back to Safavid era. With a capacity of 30 persons, this restaurant is suitable for ceremonies and private meetings.

Zarrin Restaurant

It has paintings in arabesque style as well as gilding style. This restaurant can hold up to 100 people and is suitable for serving at breaks and even lunch and dinner.

Hotel Abbasi, Isfahan

The Garden «Restaurant and Coffee Shop»

In the garden of the hotel you are served with Iranian and continental foods, hot and cold sandwiches and different drinks, during spring and summer. You can listen to a pleasant music around some beautiful pools and you can also see the blue dome of Madreseh Chahar-Bagh.

Hotel Abbasi, Isfahan

Cheshm-Andaz Restaurant

With a view of the beautiful city of Isfahan, it is located on the roof of the hotel. From there, you can also see Chahar-Bagh School, Imam Square, Ali Quapoo, Imam Mosque and Mount Sofeh. This restaurant is open in spring and summer from 7 pm to 11 pm.

*Hotel Abbasi Panoramic Photo:http://www.360cities.net/image/hotel-abbasi-isfahan
*Link for Further Reading: http://www.abbasihotel.ir/

About Iran Review: Iran Review (www.iranreview.org) is the leading independent, non-governmental and non-partisan website – organization representing scientific and professional approaches towards Iran’s political, economic, social, religious, and cultural affairs, its foreign policy, and regional and international issues within the framework of analysis and articles.

… Payvand News – 08/26/11 .

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در آوریل 19, 2012 در Uncategorized